حمایت پر رنگ مردم از عمو پورنگ | چرا او دیگر در تلویزیون نیست؟
تاریخ انتشار: ۱۴ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۳۲۳۹۲
به گزارش همشهری آنلاین ، اعتراض داریوش فرضیایی (عمو پورنگ) در صفحه شخصیاش به یک خواننده خارجنشین که ترانهای مغایر با اخلاق را منتشر کرده است، سروصدای زیادی به وجود آورد و در شبکههای اجتماعی مورد حمایت کاربران فراوانی قرار گرفت.
عدهای حتی پا را از این فراتر گذاشتند و در شبکههای اجتماعی از آنچه که سکوت و بیعملی نهادهای رسمی فرهنگی درباره این دست محتوای ناسالم میخواندند، شکایت کردند و اعتراض این مجری را که البته تنها هنرمند مخالف این ترانه نیست، مهمترین کنش یک چهره فرهنگی داخلی نسبت به محتوای مسئلهدار این ترانه دانستند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوئل مجازی عمو پورنگ با ساسی مانکن ؛ روانشناسان چه میگویند؟
حمایت کاربران شبکههای اجتماعی و اهالی فرهنگ از داریوش فرضیایی، در حالی است که او به عنوان یکی از محبوبترین و پرمخاطبترین هنرمندان حوزه کودک و نوجوان، چند صباحی است که حضور چندانی در رسانه ملی ندارد.
دیماه ۱۴۰۰ آخرین سری برنامههای روتین عصرگاهی او با عنوان «کلبه عمو پورنگ» به پایان رسید و از آن زمان تاکنون گروه سازنده این برنامه که عناوینی دیگری را نیز به تولید و پخش رسانده بودند، دست به ساخت محصول جدیدی نزدهاند. این برنامه البته اسفندماه ۱۴۰۰ با حواشی نیز مواجه شد؛ چراکه در بازپخش از شبکه دو سیما، ترانههای میانبرنامه آن حذف شد! مسئلهای که اعتراض ملایم فرضیایی را نیز برانگیخت و این برنامهساز کودک و نوجوان در شبکههای اجتماعی نوشت: «من همه تلاشم رو برای شادی بچهها و خانوادههای محترم به کار گرفتم، چون میدونم تو این شرایط سخت فقط باید روحیه و امید و انگیزه به هم ببخشیم، اما چه کنم که عزیزان عرصه رو روزبهروز بر ما تنگتر میکنند. انشاالله که درست میشه.»
همزمان با پخش «کلبه عمو پورنگ»، کمپینهایی نیز برای ممنوعیت پخش آن از تلویزیون به علت آنچه پخش موسیقی و حرکات موزون عنوان میشد، به وجود آمد.
داریوش فرضیایی حالا در مرز ۵۰ سالگی، اگرچه همچنان از محبوبیت قابل قبولی میان کودکان و نوجوانان برخوردار است و برنامههای اخیرش نیز مخاطب جذب کردند، اما از فعالیت اصلی خود که برنامهسازی برای کودکان و نوجوانان است، دور شده است.
این در حالی است که او در سه دهه اخیر در میان برنامهسازان این حوزه، چهرهای شاخص بوده و در چند مقطع زمانی با نقشآفرینی به عنوان پرچمدار تحول در برنامهسازی کودک و نوجوان، نقاط عطفی را در برنامهسازی برای سنین پایین رقم زده است.
فرضیایی را میتوان نخستین مجری کودک و نوجوان با لقب «عمو» دانست که در اوایل دهه ۸۰، قسم جدیدی از برنامه کودک را در رسانه ملی کلید زد و آغازگر دورانی شد که امروز به عنوان عصر خالهها و عموها شناخته میشود. عمو پورنگ از نیمه دهه ۹۰، باز هم تغییر مسیر داد و با برنامه «محله گل و بلبل» در ترکیب قصههای آموزنده با برنامههای کودک سابق پیشرو بود؛ برنامهای که در سریهای بعدی با نام «بچه محل» و «کلبه عمو پورنگ» به بلوغ رسید، اما در اوج به پایان رسید و فعلا خبری از آن نیست.
داریوش فرضیایی در تمام حدود ۳۰ سال فعالیت در رادیو و تلویزیون ـ چه در شبکههای اجتماعی و چه خارج از آن ـ همواره از حواشی اخلاقی و سیاسی پرهیز کرده و همواره به عنوان چهره مستعد و بیحاشیه سازنده برنامههای کودک مطرح بوده است.
کد خبر 813468 منبع: ایسنا برچسبها کودکان تلویزیون - صدا و سیمامنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: کودکان تلویزیون صدا و سیما شبکه های اجتماعی داریوش فرضیایی کودک و نوجوان عمو پورنگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۳۲۳۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درآمد میلیون دلاری شبکههای ماهوارهای از سینمای ایران! چرا و چگونه؟!
اینکه پرفروشترین فیلمهای یک سال اخیر سینمای ایران، همگی، کارزارهای تبلیغاتی خود را خارج از تلویزیون و به خصوص در شبکههای ماهوارهای دنبال کردهاند، نکاتی نگرانکننده و حتی ناامیدکننده را به ذهن میآورد که موارد متعددی را از حیفومیل و خروج ارز و البته از همه مهمتر کاهش مرجعیت رسانهای تلویزیون شامل میشود.
به گزارش ایسنا، به نقل از روزنامه شهروند، یکی از نقاط قوت مدیریت سینمای ایران در این چند وقت اخیر فروش هزار یا به روایتی دقیقتر هزار و ٢٠٠میلیارد تومانی سینمای ایران در نزدیک به یک سال اخیر عنوان شده است. دستاوردی رکوردشکن و نویدبخش که البته با توجه به حقایقی که در ارتباط با این آمار رسانهای شده، سوالات و تردیدهایی را نیز در فضای سینمای ایران به وجود آورده است، بهخصوص از این نظر که این دستاورد آماری متعلق به تمامیت سینمای ایران در اکران یک سال اخیر نبوده و تنها و تنها به درصدی از فیلمهای روی پرده تعلق دارد. بگذارید اینگونه بگوییم که از مجموع فروش هزار و ٢٠٠میلیارد تومانی سینمای ایران در سال گذشته بیش از یکمیلیارد تومان مربوط به هفت فیلم «فسیل»، «هتل»، «تمساح خونی»، «هاوایی»، «شهر هرت»، «ویلای ساحلی» و «بچهزرنگ» بوده و در نقطه مقابل نیز نزدیک به ٦٠ فیلم دیگری که روی پرده آمدهاند، روی هم کمتر از ٢٠٠میلیارد تومان فروختهاند، یعنی پرفروشترین فیلمهای یک سال اخیر سینمای ایران -البته اگر «بچهزرنگ» را از فهرست خارج کنیم- ٦ فیلم کمدی هستند. فیلمهایی که البته در نگاهی دقیقتر، علاوه بر کمدیبودن از یک نظر دیگر نیز با هم مشابهت و پیوند دارند: تبلیغات خارج از تلویزیون، به خصوص در شبکههای ماهوارهای!
این مطلب با نگاه به این وجه از پیوند ٦ فیلم پرفروش سینمای ایران در یک سال گذشته به رشته تحریر درآمده است.
اینکه پرفروشترین فیلمهای یک سال اخیر سینمای ایران، همگی، کارزارهای تبلیغاتی خود را خارج از تلویزیون و به خصوص در شبکههای ماهوارهای دنبال کردهاند، نکاتی نگرانکننده و حتی ناامیدکننده را به ذهن میآورد که موارد متعددی را از حیفومیل و خروج ارز و البته از همه مهمتر کاهش مرجعیت رسانهای تلویزیون شامل میشود.
در واقع این واقعیت که تمام ٦ فیلم پرفروش سال گذشته، فیلمهایی هستند که تبلیغاتشان از شبکههای ماهوارهای پخش شده؛ چه از نظر آماری و چه از منظر شرایطی که منجر به این وضع شده و البته پیامدهایی که این اتفاق میتواند به دنبال داشته باشد، به نحو طعنهآمیزی آزاردهنده و البته در عین حال، آموزنده است و نشان میدهد که سیاستهای نسنجیده شماری از مدیران میانی فرهنگ چگونه میتواند سیاستهای عمومی فرهنگ کشور را دچار اختلال و خدشه کند.
آمار و ارقام ترسناک
دادههایی که درباره تبلیغات فیلمهای سینمایی ایرانی در شبکههای ماهوارهای منتشر شده، عجیب و ترسناک هستند:
سال گذشته کارگردان فیلم «فصل ماهی سفید» گفته بود که «رسانههای خارجی هفتهای ۵ تا ۱۵هزار دلار برای تبلیغ فیلمهای ایرانی میگیرند.» این فیلمساز البته بلافاصله یکی از فیلمهای روی پرده را مثال زده بود که مبلغ گزافی -حدود ۲۵۰هزار دلار- داده و تمام باکس تبلیغات آن شبکههای ماهوارهای را برای فیلمش گرفته، تا با تبلیغ تماموقت، هم فروش بالای فیلمش را تضمین کند و هم اینکه فرصت تبلیغ برای فیلمهای رقیب باقی نگذارد.
دادههای ترسناک در این زمینه ادامه دارند: «چندی پیش یک خبرگزاری نوشته بود که سال گذشته سینمای ایران بیش از صدمیلیارد تومان تنها به یکی از شبکههای ماهوارهای تبلیغبگیر داده، به این معنا که تنها برای امری غیرضروری مانند تبلیغ فیلم که در شرایط درست در داخل کشور باکیفیتتر و بهتر هم میتواند انجام گیرد، رقمی تقریبا معادل یکونیم میلیون دلار ارز از کشور خارج شده است.
یک حسابوکتاب ساده
سال گذشته یکی از روزنامهها از قول یکی از مدیران بازاریابی شبکههای ماهوارهای نقل کرده بود که «برای پخش تیزر یکماهه فیلمها که شامل ٢٤٠ نوبت طی ٣٠ روز میشود، مبلغ ١٠هزار دلار دریافت میشود. برای پکیج ٥٤٠ نوبت پخش یک دقیقهای برای تبلیغ آثار هم صاحبان آثار باید بین ٦٠ تا ٨٠هزار دلار کنار بگذارند.»
حالا در شرایطی که سال گذشته بالای ۱۰ فیلم تنها در شبکه جم تبلیغ داشتند -آن هم نه یکبار و ١٠ بار، بلکه به طرز مشمئزکنندهای بیشتر از هزار بار- و این وضع همین حالا هم برای فیلمهای «تمساح خونی»، «بیبدن» و «سال گربه» ادامه دارد؛ با یک حساب سرانگشتی میتوان متوجه شد که سینمای ایران تنها در یک سال گذشته برای تبلیغات فیلمها چقدر هزینه کرده است!
آغاز ماجرا
اما اینکه چه شد که تبلیغات آثار سینمایی سر از شبکههای ماهوارهای درآورد، باید به روزهایی برگشت که تلویزیون که زمانی به محصولات فرهنگی روی خوش نشان میداد و به تریبونی برای بهتر دیدهشدن آثار سینمایی تبدیل شده بود، تغییر رویه داد و شروع کرد به مقاومت مقابل پخش تبلیغات سینمایی و انداختن انواع و اقسام سنگهای مختلف پیشپای محصولات سینمایی که از این میان میتوان از سختگیریهای فراوان تا ممیزیهای مستقل سازمان صداوسیما فراتر از آنچه وزارت ارشاد مصوب کرده، اشاره کرد.
این موارد که نارضایتیهای بسیاری را موجب شدند، کمکم کنداکتور تلویزیون را خالی از تبلیغات محصولات سینمایی کردند و در ادامه نیز با قواعد و مقرراتی جدید از قبیل لزوم انجام ممیزیهایی عجیب و جدید صاحبان آثار را به سمت شبکههای ماهوارهای کوچ دادند.
چندی پیش سعید خانی، پخشکننده سینما و تهیهکننده آثاری مانند «من»، «دوزیست»، «حرفهای» و «سال گربه» در این زمینه گفته بود که «مشکل اینجاست که شماری از مدیران تلویزیون درک درستی از محصول فرهنگی ندارند و در نتیجه نمیتوانند ارتباط خوبی با سینما برقرار کنند. همه ما در یک کشور زندگی میکنیم و این طبیعی است که حق داشته باشیم سینما به تلویزیون کمک کند. اما متاسفانه چنین نگاهی در سازمان صداوسیما وجود ندارد و چنین میشود که حتی فیلمی مانند «دسته دختران» هم که یک فیلم ارزشی و دفاع مقدسی و در راستای سیاستهای تلویزیون است، از تیزر بیبهره میماند. اتفاقی که البته یک زمانی کاملا برعکس بود، ولی حالا دیگر آن نگاه کلان در مدیران تلویزیون وجود ندارد.»
چرا تلویزیون نه؟!
اما در شرایطی که تقریبا تکتک صاحبان فیلمها به لزوم جلوگیری از خروج ارز از کشور واقفند و در عین حال، به تازگی نیز از موضعگیری شدید دولت و به خصوص عباس محمدیان، مدیرکل دفتر تبلیغات ارشاد، مبنی بر لزوم مقابله با پدیده خروج ارز و سرمایه از کشور و البته برخورد با فیلمهای تبلیغشده در ماهواره آگاهی یافتهاند؛ پس چرا فیلمسازان و صاحبان فیلمها چنین تصمیمی میگیرند و تبلیغ فیلمشان را به ماهوارهها میدهند؟
شماری از سینماگران به تازگی در پاسخ به این پرسش، از کاهش ضریب نفوذ تلویزیون و کاهش شمار مخاطبان این رسانه به عنوان یکی از دلایل این امر نام بردهاند. این همان چیزی است که چندی پیش رئیس مرکز تحقیقات صداوسیما هم گفته بود که دیگر نمیتوانیم انتظار مخاطبان ۸۰ و ۹۰درصدی داشته باشیم.
نکته دیگری که در این میان وجود دارد، عدم صرفه مالی تبلیغات در تلویزیون است. به گزارش ایدنا، رسانه جامع تبلیغات تجاری ایران، تا قبل از ریاست پیمان جبلی، صداوسیما بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ تیزر تبلیغاتی را به فیلمهای سینمایی اختصاص میداد که نوعی یارانه به کالاهای فرهنگی بود، اما در دوره جدید صداوسیما این معادله برعکس شده و تنها ۱۰ تا ۱۵ تیزر تبلیغاتی به فیلمها اختصاص داده میشود و سازندگان باید هزینه تبلیغات بیشتر را پرداخت کنند.
امیرحسین علمالهدی، یکی از مدیران فرهنگی دولتهای گذشته و کارشناس اقتصاد سینما، با اشاره به اینکه «دلیل رجوع صاحبان آثار سینمایی به تبلیغات ماهوارهای کاهش ضریب نفوذ تلویزیون است که البته این هم تنها در مورد ۴۰درصد از سینمای ایران صدق میکند و روی ۶۰درصد باقی فیلمها تاثیر چندانی ندارد»، میگوید: «علاوه بر این، تبلیغات در تلویزیون بر اساس اعداد و ارقام صرف مالی چندانی برای سازندگان آثار ندارد، بنابراین آنها ترجیح میدهند تبلیغ کارشان را با هزینهای کمتر انجام دهند. البته در حال حاضر عدد دقیقی از میزان پول دریافتی تلویزیون بابت پخش تیزر ندارم، اما آخرین رقمی که در ذهنم هست، این استدلال را به من میدهد که تبلیغ فیلم در تلویزیون شاید بهصرفه نباشد.»
حرف آخر
نتیجه این تصمیم مقرونبهصرفه نبودن تبلیغات در تلویزیون برای فیلمهای سینمای ایران و کوچ تبلیغات سینمایی به ماهوارههاست که همانطور که گفته شد باعث خروج یکونیم میلیون دلار ارز شده و این پرسش را در شماری از خبرگزاریها به وجود آورده است که «با ادامه این روند، آیا غیر از این است که سود رکوردشکنیهای سینمای ایران بیش از اینکه به نفع سینما یا حتی تلویزیون ایران تمام شود، به جیب یکسری ماهوارهها ریخته میشود؟»
واقعا آیا رواست که سرمایههای کشور اینگونه از کشور خارج شود؟ آیا نباید کاری کرد و به خصوص نهادهای نظارتی نباید تلویزیون را وادار کنند در این راستا گامی بردارد؟!
انتهای پیام